خلاصه داستان :
داستان پدری بهنام وینسنت که از گم شدن پسرش اندوهگین است و دوستی با هیولای زیر تخت ادگار یعنی اریک، تنها کاری است که به او تسلی خاطر میدهد.
داستان پدری بهنام وینسنت که از گم شدن پسرش اندوهگین است و دوستی با هیولای زیر تخت ادگار یعنی اریک، تنها کاری است که به او تسلی خاطر میدهد.