خلاصه داستان :
داستان پدر و دختری بهنامهای الیوت و ریدلی که در مسیر مسافرت، با یک اسب تکشاخ تصادف میکنند و او را میکشند. آنها مقصد سفرشان خانهی رئیس الیوت بود، کسی که قصد دارد عنصری جادویی از تکشاخ استخراج کند و...
داستان پدر و دختری بهنامهای الیوت و ریدلی که در مسیر مسافرت، با یک اسب تکشاخ تصادف میکنند و او را میکشند. آنها مقصد سفرشان خانهی رئیس الیوت بود، کسی که قصد دارد عنصری جادویی از تکشاخ استخراج کند و...